کد مطلب:33481 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:180

تاریخ نیز این انسان شناسی واقع بینانه را به ما می آموزد











اگر به تاریخ بلند بشریت نگاه كنیم، در می یابیم كه این تاریخ مالا مال از سیاهی، تباهی، كجروی، مخالفت و عصیان در برابر حق و لگد نهادن بر زیبایی ها و پاكی ها بوده است. نمی گوییم كه در تاریخ بشر نیكویی وجود نداشته است. لكن همه اش این نبوده است. همواره جنبه هایی هم وجود داشته كه بزرگان، عارفان، ادیبان و پاكان تیز بین، از آنها نالیده اند. اینان همواره می پرسیده اند كه چرا آدمیان در دریایی از لجاجت با حق و مخالفت با واقعیت و عناد و ناپاكی غوطه ورند؟ این نكته بسیار مهم است ولی كمتر كسی است كه تصدیق كند كه این كج رفتن ها، جنبه های واقعی، ناستردنی و پاك نشدنی وجود آدمی هستند. اگر ما می خواهیم انسان را بشناسیم، می باید این وجوه را نیز در تعریف او ماخوذ بگیریم و دخالت بدهیم. خداوند خود درباره ی آدمیان می فرماید:

و لقد صدق علیهم ابلیس ظنه فاتبعوه الا فریقا من المومنین

(سبا، 20).

شیطان گمان خویش را (كه گفته بود همه ی آنان را گمراه می كنم) بر آنان محقق كرد، پس همگی از او پیروی كردند مگر گروه اندكی از مومنان.